درخبرها خواندم خورشید گرفت...
چه باک ....
من به نبودن خورشیدم
عادت دارم!!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
عجایب باور نکردنی : انـسـانی نـصـف ادم و نـصـف گـربـه | 2 | 1007 | sokot |
مردی که پلاک خودرویش را 9 میلیون دلار نفروخت | 0 | 519 | sokot |
داستان های عاشقانه. | 0 | 682 | alifalsafi |
پیر مردی که ادعا میکند سالهاست با ادم های فضایی در ارتباط است !! | 0 | 620 | sokot |
شجاعت عــجیــب و بـاورنــکــردنــی یک دخــتــر ۶ ساله!! (تصاویر) | 0 | 675 | sokot |
ازدواج بسیار عجیب و باورنکردنی یک زن با ۵۰ مرد!! | 0 | 837 | sokot |
اس ام اس شب بخیر | 0 | 686 | boy_star |
داستان های آموزنده | 0 | 625 | alifalsafi |
کد لوگو ماه مبارک رمضان | 0 | 610 | boy_star |
دانلود کتاب PDF فارسی آموزش HTML 5 | 0 | 773 | boy_star |
درخبرها خواندم خورشید گرفت...
چه باک ....
من به نبودن خورشیدم
عادت دارم!!!!
شبی باران
,شبی آتش
شبی آیینهو سنگم
شبی از زندگی سیرم
شبی با مرگ میجنگم.
تو آتش میشوی بر خرمن تنهای احساسم
تو را در هر نفس میبویم اما….باز دلتنگم.
تو عکسا دقت کنید مفهوم کلی رو ببینید
عکسای بالا رو خیلی دوس دارم ولی بیشتر متنی که تو ادامه مطلب هست رو دوست دارم حتما بخونید ادامه.........
بر روی ادامه مطلب کلیک کنید واقعا مطلب زیبایی هست
۱۷ ساله بودم که به یکی از خواستگارانم که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.
اسمش محمدرضا بود پسر معدب و متینی بود، هر بار که به دیدنم می آمد غیرممکن بود دست خالی بیاد.
ادامه داستان در ادامه مطلب ----------------------->>
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و
پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت....
ادامه داستان در ادامه مطلب .........................................................
این داستانی که می نویسم ،یک داستان واقعی می باشد.در حقیقت بیشتر این داستان بر گرفته از زندگی شخصی است.
این داستان را با زبان شخصیت اصلی داستان بیان می کنم.
من علی هستم، ۲۴ ساله، ساکن تهران.از آن پسرهایی که به دلیل غرور زیاد اصلا فکر عاشق شدن به سرم نمیزد...........
ادامه داستان در ادامه مطلب حتما بخونید ---------------------------->>
تعداد صفحات : 2