یه روزی پسری باخانوادش دعواش شدو
از خانه زد بیرون ورفت خونه یکی از دوستاش
یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند
و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!
بقیه داستان در ادامه مطلب ~~~>>
×حتما بخونید واقعا زیباست×
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
عجایب باور نکردنی : انـسـانی نـصـف ادم و نـصـف گـربـه | 2 | 1007 | sokot |
مردی که پلاک خودرویش را 9 میلیون دلار نفروخت | 0 | 519 | sokot |
داستان های عاشقانه. | 0 | 682 | alifalsafi |
پیر مردی که ادعا میکند سالهاست با ادم های فضایی در ارتباط است !! | 0 | 620 | sokot |
شجاعت عــجیــب و بـاورنــکــردنــی یک دخــتــر ۶ ساله!! (تصاویر) | 0 | 675 | sokot |
ازدواج بسیار عجیب و باورنکردنی یک زن با ۵۰ مرد!! | 0 | 837 | sokot |
اس ام اس شب بخیر | 0 | 687 | boy_star |
داستان های آموزنده | 0 | 625 | alifalsafi |
کد لوگو ماه مبارک رمضان | 0 | 610 | boy_star |
دانلود کتاب PDF فارسی آموزش HTML 5 | 0 | 773 | boy_star |
یه روزی پسری باخانوادش دعواش شدو
از خانه زد بیرون ورفت خونه یکی از دوستاش
یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند
و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!
بقیه داستان در ادامه مطلب ~~~>>
×حتما بخونید واقعا زیباست×
تو عکسا دقت کنید مفهوم کلی رو ببینید
عکسای بالا رو خیلی دوس دارم ولی بیشتر متنی که تو ادامه مطلب هست رو دوست دارم حتما بخونید ادامه.........
بر روی ادامه مطلب کلیک کنید واقعا مطلب زیبایی هست
۱۷ ساله بودم که به یکی از خواستگارانم که پسر نجیب و خوبی بود جواب مثبت دادم.
اسمش محمدرضا بود پسر معدب و متینی بود، هر بار که به دیدنم می آمد غیرممکن بود دست خالی بیاد.
ادامه داستان در ادامه مطلب ----------------------->>
زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند. پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و
پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت....
ادامه داستان در ادامه مطلب .........................................................